تاریخ: 24 مهر 89
علیرضا خطیبی
گزارش فني فيفا از مسابقات جام جهاني 2010 ارائه شد و كارشناسان فيفا جمع بندي نظرات شان را در اين گزارش ارائه دادند. برخي از نكات آنها بديهي است و برخي تازگي هايي دارد. در اين گزارش 289 صفحهاي اين نكات تا حد بسياري بيشتر و پر رنگ تر جلب نظر مي كردند. با اين وصف خواننده ریز بين و شكيبا مي تواند نكات ديگري هم از آن استخراج كند. نکات متن ترجمه شده این گزارش است و تحلیل هایش را دکتر حمیدرضا صدر نوشته؛ مثل همیشه شیرین، پر از نکته و خواندنی.
1در ميان چهار تيم راه يافته به مرحله نيمه نهايي، فقط اروگوئه با سيستمي مشابه 2-4-4 بازي كرد ولو آن كه پست ديگو فورلان نياز به توضيحات بيشتري داشت. هر چند فورلان يك مهاجم به شمار مي رفت، ولي در بسياري از اوقات مثل يك هافبك به جلو تاخته در پشت سر مهاجم اصلي يعني لویيز سوارس ظاهر شد. در حقيقت فورلان بازيكن آزاد بود و در اكثر اوقات پشت سر سوارز حركت كرد.
← آيا اين به مفهوم نزول سيستم 2-4-4 بود؟ هر چه باشد برخي تيمها مثل انگليس و ايالات متحده و سويیس با سيستم 2-4-4 بازي كردند ولي نمايش خوبي ارائه ندادند. در عين حال سيستم 2-4-4 اروگوئه با بازي رو به عقب فورلان و سپس نفوذ هاي زهر آگينش پياده شد. اروگوئه در هر بازيش از تركيب زوج آروالو و پرز هم سود برد كه جلوي مدافعين بازي كردند و تمايلي به نفوذ نشان ندادند. اما از آن جا كه دو هافبك ديگر نفوذ مي كردند سيستم اروگوئه هم شبيه سيستم 1-3-2-4 مي شد.
2هلند، آلمان و اسپانيا جملگي با سيستم 1-3-2-4 بازي كردند، ولي هر يك آنها اين سيستم را به سياق خود به مرحله اجرا درآوردند.
← جام جهاني 2010 با سيستم 1-3-2-4 به ياد خواهد آمد. عملكرد سه هافبك تهاجمي مبتني بر قابليت هاي بازيكنان بود و كيفيت پياده كردن اين سيستم توسط هر تيم را تغيير مي داد. براي مثال آندرس اينيستا در جناح راست اسپانيا در اكثر اوقات هم عرض ساير هافبك ها بازي كرد، در حالي كه داويد ويا در سوي ديگر به جلو مي تاخت. در هلند نيز درك كويت نيز در يك سو هم عرض ساير مردان مياني بود، در حالي كه آرين روبن در سوي ديگر به جلو مي تاخت. برزيل نيز سواي نمايش مصيبت بار نيمه دومش برابر هلند كه به حذف آنان انجاميد، اين سيستم را خوب به مرحله اجرا درآورد.
3 مي توان گفت اكثر تيم هاي موفق در جام جهاني تيم هايي بودند كه به سيستم اوليه و اصلي شان پايبند ماندند. هر چند برخي از آنها مثل اروگوئه كه سباستبن آبرئو را در يك چهارم نهايي به عنوان مهاجم سوم روانه ميدان كرد، در شرايط خاصي تغييراتي در سيستم خود پديد آوردند، ولي اكثرشان به سيستم اصلي شان پايبند ماندند.
← برخي تيمها مثل انگليس، ايتاليا و فرانسه كمي پيش از آغاز رقابت ها تلاش كردند سيستم جديدي را پياده كنند در حالي كه آلمان، برزيل، هلند و اسپانيا با سيستم خود در مسابقات گروهي راهي آفريقاي جنوبي شدند. اروگوئه هم تيمي بود كه بازيها را با سه دفاع آغاز كرد.
4 تيم هايي موفق بودند كه هرچند بازي هاي شان را با استراتژي روشني آغاز كردند ولي توانستند آن استراتژي را با شرايط و حوادث رخ داده طي بازي ها منطبق سازند. براي مثال هر چند برزيل تيم با تجربه اي محسوب مي شد، ولي پس از دريافت گل تساوي بخش از هلند در مرحله يك چهارم نهايي از هم فرو پاشيد.
← داشتن «طرح ب» در كنار «طرح الف» اهميت ويژه اي دارد. چنان كه بازي برزيل مبتني بر پاسكاري و ضد حمله هاي برق آسا به باز كردن دروازه هلند منجر شد ولي اين روش نتوانست آنها را به گل تساوي بخش برابر هلند برساند. در حالي كه اسپانيا در چهار بازي مرحله پلي آف كه نيمه نخست با تساوي صفر بر صفر پايان يافت در نيمه دوم با انجام تغييراتي به گل پيروزي بخش چنگ زد.
5 تعداد تيم هايي كه تاكتيك هاي شان را با توجه به حوادث بازي و گل هاي رد و بدل شده تغيير مي دهند بيشتر شده.
← شيلي نمونه مناسبي بود. تيم مارچلو بيلسا برابر هندوراس از سيستم 1-5-4 به سيستم 2-4-4 تغيير شكل داد. انعطاف پذيري اهميت فراواني داشت.
6 در فوتبال مدرن رسوخ به پشت مدافعين حريف دشوار تر از گذشته شده و بسياري از تيم ها با هشت يا نه بازيكن به دفاع دست مي زنند. به همين دليل تيم ها به بازيكناني با توانايي هاي فردي قابل توجه نياز دارند تا در نبرد هاي يك به يك ميانه ميدان و خصوصا در جناحين پيروز شوند.
← اين امر باز تابنده نزول مهاجمان گلزن كلاسيك در نوك حمله هم هست. مردان برتر جام آنهايي بودند كه مي توانستند در نقاط مختلف حضور يافته و مبارزه كنند. كساني مثل وزلي اسنايدر، مسعود اوزيل و ژاوي. اسپانيا و آلمان به عنوان دو تيم برتر جام از بازيكنان گوش بهره بردند مردانی مثل داويد ويا، آندرس اينيستا، توماس مولر و لوكاس پودولسكي. بازيكناني كه در باشگاه هاي شان در ميانه ميدان هم ظاهر شده بودند.
7 تيم هاي موفق آنهايي بودند كه مي توانستند به سرعت از حمله به دفاع و همين طور از دفاع به حمله روي آورند. ضد حمله هاي كارساز مبتني بر ارسال پاس هاي دقيق بودند.
← در حال حاضر ضد حمله استراتژي كليدي تيم هاي بزرگ است. تيم هاي موفق آنهايي بودند كه پس از تصاحب توپ در زمين خود به سرعت آن را بدل به حمله اي خطرناك مي كردند. در عين حال حركت از ميانه ميدان هم مي توانست به ضد حمله هاي خطرناكي بدل شود. گل لوكاس پودولسكي برابر انگليس نمونه غايي اين امر بود.
8 اكثر تيم ها دفاع فشرده اي داشتند و به يارگيري منطقه اي پايبند بودند. در عين حال در صورت لزوم مي توانستند يارگيري نفر به نفر را هم پياده كنند. در عين حال برخي تيم ها مثل آلمان، برزيل، اسپانيا و غنا به رغم در اختيار داشتن مدافعان بسيار قوي حين دفاع از حمايت هافبك ها و يك مهاجم (در صورتي كه از دو مهاجم استفاده مي كردند) برخوردار مي شدند. آن چه كه به آنها فرصت مي داد به سرعت از دفاع به حمله و از حمله به دفاع بپردازند.
← استفاده از «دفاع فشرده» كليدي بود. اولين حادثه جام با دفاع فشرده سويیس برابر اسپانيا و حمله هاي رعد آساي آنها از دفاع به حمله رقم خورد.
9 دو تاكتيك اصلي براي تصاحب توپ وجود داشت. تيم هايي مثل الجزاير، پرتغال، اروگوئه و سويیس در زمين خود به تصاحب توپ و سپس ضد حمله روي مي آوردند، در حالي كه تيم هايي مثل اسپانيا، آرژانتين، برزيل، شيلي و پاراگوئه در زمين حريف پي تصاحب توپ مي رفتند. اين تاكتيك حريفان را از انجام برنامه هاي هجومي شان بازمي داشت.
← احتمالا اين جذاب ترين چيزي است كه در گزارش فيفا آمده. آن چه كه در نیمه نهایی ليگ قهرمانان هم جلب نظر مي كرد. جايي كه بارسلونا به رغم پرسينگ در زمين حريف مغلوب اينتري شد كه در زمين خود صاحب توپ مي شد و به ضد حمله اعتقاد داشت. مورينيو پس از بازي گفته بود «ما نمي خواستيم توپ را تصاحب كنيم، چرا كه وقتي بارسلونا به پرس روي آورده و توپ را به گردش درمي آورد مي توانست موقعيت بازيكنان ما را بر هم زند و من نمي خواستم بازيكنانم به دنبال توپ پست شان را ترك كنند».
10 در 46 بازي از 64 ديدار جام جهاني تيمي كه گل اول را زد به پيروزي دست يافت. شش بازي به تساوي بدون گل انجاميد و در هشت ديدار تيمي كه گل اول را دريافت كرد گل تساوي بخش را زد. فقط در چهار بازي تيمي كه گل اول را دریافت كرد به پيروزي دست يافت. تاثير روان شناسانه ناشي از زدن گل اول تيم ها را بر آن داشته بود كه به هر قيمتي كه شده از دريافت گل اول بازي پرهيز كنند و به دفاع بپردازند.
← 4 بازي از 64 بازي! به همين دليل تصور مي كرديم اكثر تيم ها رويكردي منفي دارند؟
11 تيم هاي موفق تيم هايي بودند كه حين حمله وحدت گروهي شان را حفظ مي كردند و اين وحدت حين دفاع هم حفظ مي شد. آن چه كه بدين مفهوم بود كه بازيكنان بايد از توانايي و آمادگي جسمي بسيار بالايي برخوردار باشند. در اين قاب، مدافعان كناري نقش بسيار بزرگي را ايفا كردند. آنها هم دفاع كردند و هم حمله هاي تيم شان را بنا نهادند. در فوتبال مدرن در اختيار داشتن مدافعان كناري برجسته و همين طور بازيكناني با قابليت نفوذ از جناحين اهميت فراواني يافته است.
← مدافعان كناري برجسته جام پر شمار بودند مايكون، سرخيو راموس، فيليپ لام، اشلي كول، فابيو كونترائو، خوان كاپدويا، جیوواني فن برانكهرست و سايمون پولسن. مدافعان كناري صاحب نامي كه نمايش بدي ارائه دادند عبارت بودند از پاتريس اورا در فرانسه و يوناس گوتيه رز در آرژانتين.
12 تيم هايي موفق بودند كه تكنيك والا داشتند و پاسهاي خوب ارسال مي كردند ولي همان تيمها براي تصاحب توپ جانانه هم مي جنگيدند. يكي از دلايل شكست سنگين آرژانتين از آلمان فقدان چنين ويژگي بود.
← افزايش تعداد بازيكنان حين دفاع تيمي اهميت بسياري داشت. آرژانتين برابر آْلمان با پنج بازيكن (چهار مدافع به علاوه خاوير ماسكرانو) به دفاع روي آورد. ولي فاصله ليونل مسي و كارلوس توز با ماسكرانو به طور متوسط پنجاه متر بود. آنها نتوانستند در برنامه تصاحب توپ تاثير گذار باشند.
13 بهترين و موفق ترين تيم ها آنهايي بودند كه تعويض هاي خوبي انجام دادند و بازيكنان تازه وارد توانايي ای در حد بازيكنان تركيب اصلي داشتند.
← ويسنته دل بوسكه 20 بازيكن از 23 بازيكني را كه به آفريقاي جنوبي آورده بود روانه ميدان كرد. در حقيقت فقط دو دروازه بان ذخيره او (پپ رینا و ویکتور والدس) و رائول آلبيول پا به ميدان نگذاشتند. سه گل از چهار گل اسپانيا در بازيهاي پلي آف پس از تعويضهاي دل بوسكه به ثمر رسيدند. او گزينه هاي مختلفي روي نيمكت داشت. براي مثال خسوس ناواس با كيفيتي متفاوت با فرناندو تورس بازي مي كرد و نوع بازي سسك فابرگاس با ژاوي و اينيستا تفاوت داشت. فابرگاس نمونه تعويض هاي كارساز بود. او هرگز در تركيب اصلي جاي نگرفت ولي در چهار باري كه روانه ميدان شد نمايش تاثير گذاري ارائه داد.
علیرضا خطیبی
گزارش فني فيفا از مسابقات جام جهاني 2010 ارائه شد و كارشناسان فيفا جمع بندي نظرات شان را در اين گزارش ارائه دادند. برخي از نكات آنها بديهي است و برخي تازگي هايي دارد. در اين گزارش 289 صفحهاي اين نكات تا حد بسياري بيشتر و پر رنگ تر جلب نظر مي كردند. با اين وصف خواننده ریز بين و شكيبا مي تواند نكات ديگري هم از آن استخراج كند. نکات متن ترجمه شده این گزارش است و تحلیل هایش را دکتر حمیدرضا صدر نوشته؛ مثل همیشه شیرین، پر از نکته و خواندنی.
1در ميان چهار تيم راه يافته به مرحله نيمه نهايي، فقط اروگوئه با سيستمي مشابه 2-4-4 بازي كرد ولو آن كه پست ديگو فورلان نياز به توضيحات بيشتري داشت. هر چند فورلان يك مهاجم به شمار مي رفت، ولي در بسياري از اوقات مثل يك هافبك به جلو تاخته در پشت سر مهاجم اصلي يعني لویيز سوارس ظاهر شد. در حقيقت فورلان بازيكن آزاد بود و در اكثر اوقات پشت سر سوارز حركت كرد.
← آيا اين به مفهوم نزول سيستم 2-4-4 بود؟ هر چه باشد برخي تيمها مثل انگليس و ايالات متحده و سويیس با سيستم 2-4-4 بازي كردند ولي نمايش خوبي ارائه ندادند. در عين حال سيستم 2-4-4 اروگوئه با بازي رو به عقب فورلان و سپس نفوذ هاي زهر آگينش پياده شد. اروگوئه در هر بازيش از تركيب زوج آروالو و پرز هم سود برد كه جلوي مدافعين بازي كردند و تمايلي به نفوذ نشان ندادند. اما از آن جا كه دو هافبك ديگر نفوذ مي كردند سيستم اروگوئه هم شبيه سيستم 1-3-2-4 مي شد.
2هلند، آلمان و اسپانيا جملگي با سيستم 1-3-2-4 بازي كردند، ولي هر يك آنها اين سيستم را به سياق خود به مرحله اجرا درآوردند.
← جام جهاني 2010 با سيستم 1-3-2-4 به ياد خواهد آمد. عملكرد سه هافبك تهاجمي مبتني بر قابليت هاي بازيكنان بود و كيفيت پياده كردن اين سيستم توسط هر تيم را تغيير مي داد. براي مثال آندرس اينيستا در جناح راست اسپانيا در اكثر اوقات هم عرض ساير هافبك ها بازي كرد، در حالي كه داويد ويا در سوي ديگر به جلو مي تاخت. در هلند نيز درك كويت نيز در يك سو هم عرض ساير مردان مياني بود، در حالي كه آرين روبن در سوي ديگر به جلو مي تاخت. برزيل نيز سواي نمايش مصيبت بار نيمه دومش برابر هلند كه به حذف آنان انجاميد، اين سيستم را خوب به مرحله اجرا درآورد.
3 مي توان گفت اكثر تيم هاي موفق در جام جهاني تيم هايي بودند كه به سيستم اوليه و اصلي شان پايبند ماندند. هر چند برخي از آنها مثل اروگوئه كه سباستبن آبرئو را در يك چهارم نهايي به عنوان مهاجم سوم روانه ميدان كرد، در شرايط خاصي تغييراتي در سيستم خود پديد آوردند، ولي اكثرشان به سيستم اصلي شان پايبند ماندند.
← برخي تيمها مثل انگليس، ايتاليا و فرانسه كمي پيش از آغاز رقابت ها تلاش كردند سيستم جديدي را پياده كنند در حالي كه آلمان، برزيل، هلند و اسپانيا با سيستم خود در مسابقات گروهي راهي آفريقاي جنوبي شدند. اروگوئه هم تيمي بود كه بازيها را با سه دفاع آغاز كرد.
4 تيم هايي موفق بودند كه هرچند بازي هاي شان را با استراتژي روشني آغاز كردند ولي توانستند آن استراتژي را با شرايط و حوادث رخ داده طي بازي ها منطبق سازند. براي مثال هر چند برزيل تيم با تجربه اي محسوب مي شد، ولي پس از دريافت گل تساوي بخش از هلند در مرحله يك چهارم نهايي از هم فرو پاشيد.
← داشتن «طرح ب» در كنار «طرح الف» اهميت ويژه اي دارد. چنان كه بازي برزيل مبتني بر پاسكاري و ضد حمله هاي برق آسا به باز كردن دروازه هلند منجر شد ولي اين روش نتوانست آنها را به گل تساوي بخش برابر هلند برساند. در حالي كه اسپانيا در چهار بازي مرحله پلي آف كه نيمه نخست با تساوي صفر بر صفر پايان يافت در نيمه دوم با انجام تغييراتي به گل پيروزي بخش چنگ زد.
5 تعداد تيم هايي كه تاكتيك هاي شان را با توجه به حوادث بازي و گل هاي رد و بدل شده تغيير مي دهند بيشتر شده.
← شيلي نمونه مناسبي بود. تيم مارچلو بيلسا برابر هندوراس از سيستم 1-5-4 به سيستم 2-4-4 تغيير شكل داد. انعطاف پذيري اهميت فراواني داشت.
6 در فوتبال مدرن رسوخ به پشت مدافعين حريف دشوار تر از گذشته شده و بسياري از تيم ها با هشت يا نه بازيكن به دفاع دست مي زنند. به همين دليل تيم ها به بازيكناني با توانايي هاي فردي قابل توجه نياز دارند تا در نبرد هاي يك به يك ميانه ميدان و خصوصا در جناحين پيروز شوند.
← اين امر باز تابنده نزول مهاجمان گلزن كلاسيك در نوك حمله هم هست. مردان برتر جام آنهايي بودند كه مي توانستند در نقاط مختلف حضور يافته و مبارزه كنند. كساني مثل وزلي اسنايدر، مسعود اوزيل و ژاوي. اسپانيا و آلمان به عنوان دو تيم برتر جام از بازيكنان گوش بهره بردند مردانی مثل داويد ويا، آندرس اينيستا، توماس مولر و لوكاس پودولسكي. بازيكناني كه در باشگاه هاي شان در ميانه ميدان هم ظاهر شده بودند.
7 تيم هاي موفق آنهايي بودند كه مي توانستند به سرعت از حمله به دفاع و همين طور از دفاع به حمله روي آورند. ضد حمله هاي كارساز مبتني بر ارسال پاس هاي دقيق بودند.
← در حال حاضر ضد حمله استراتژي كليدي تيم هاي بزرگ است. تيم هاي موفق آنهايي بودند كه پس از تصاحب توپ در زمين خود به سرعت آن را بدل به حمله اي خطرناك مي كردند. در عين حال حركت از ميانه ميدان هم مي توانست به ضد حمله هاي خطرناكي بدل شود. گل لوكاس پودولسكي برابر انگليس نمونه غايي اين امر بود.
8 اكثر تيم ها دفاع فشرده اي داشتند و به يارگيري منطقه اي پايبند بودند. در عين حال در صورت لزوم مي توانستند يارگيري نفر به نفر را هم پياده كنند. در عين حال برخي تيم ها مثل آلمان، برزيل، اسپانيا و غنا به رغم در اختيار داشتن مدافعان بسيار قوي حين دفاع از حمايت هافبك ها و يك مهاجم (در صورتي كه از دو مهاجم استفاده مي كردند) برخوردار مي شدند. آن چه كه به آنها فرصت مي داد به سرعت از دفاع به حمله و از حمله به دفاع بپردازند.
← استفاده از «دفاع فشرده» كليدي بود. اولين حادثه جام با دفاع فشرده سويیس برابر اسپانيا و حمله هاي رعد آساي آنها از دفاع به حمله رقم خورد.
9 دو تاكتيك اصلي براي تصاحب توپ وجود داشت. تيم هايي مثل الجزاير، پرتغال، اروگوئه و سويیس در زمين خود به تصاحب توپ و سپس ضد حمله روي مي آوردند، در حالي كه تيم هايي مثل اسپانيا، آرژانتين، برزيل، شيلي و پاراگوئه در زمين حريف پي تصاحب توپ مي رفتند. اين تاكتيك حريفان را از انجام برنامه هاي هجومي شان بازمي داشت.
← احتمالا اين جذاب ترين چيزي است كه در گزارش فيفا آمده. آن چه كه در نیمه نهایی ليگ قهرمانان هم جلب نظر مي كرد. جايي كه بارسلونا به رغم پرسينگ در زمين حريف مغلوب اينتري شد كه در زمين خود صاحب توپ مي شد و به ضد حمله اعتقاد داشت. مورينيو پس از بازي گفته بود «ما نمي خواستيم توپ را تصاحب كنيم، چرا كه وقتي بارسلونا به پرس روي آورده و توپ را به گردش درمي آورد مي توانست موقعيت بازيكنان ما را بر هم زند و من نمي خواستم بازيكنانم به دنبال توپ پست شان را ترك كنند».
10 در 46 بازي از 64 ديدار جام جهاني تيمي كه گل اول را زد به پيروزي دست يافت. شش بازي به تساوي بدون گل انجاميد و در هشت ديدار تيمي كه گل اول را دريافت كرد گل تساوي بخش را زد. فقط در چهار بازي تيمي كه گل اول را دریافت كرد به پيروزي دست يافت. تاثير روان شناسانه ناشي از زدن گل اول تيم ها را بر آن داشته بود كه به هر قيمتي كه شده از دريافت گل اول بازي پرهيز كنند و به دفاع بپردازند.
← 4 بازي از 64 بازي! به همين دليل تصور مي كرديم اكثر تيم ها رويكردي منفي دارند؟
11 تيم هاي موفق تيم هايي بودند كه حين حمله وحدت گروهي شان را حفظ مي كردند و اين وحدت حين دفاع هم حفظ مي شد. آن چه كه بدين مفهوم بود كه بازيكنان بايد از توانايي و آمادگي جسمي بسيار بالايي برخوردار باشند. در اين قاب، مدافعان كناري نقش بسيار بزرگي را ايفا كردند. آنها هم دفاع كردند و هم حمله هاي تيم شان را بنا نهادند. در فوتبال مدرن در اختيار داشتن مدافعان كناري برجسته و همين طور بازيكناني با قابليت نفوذ از جناحين اهميت فراواني يافته است.
← مدافعان كناري برجسته جام پر شمار بودند مايكون، سرخيو راموس، فيليپ لام، اشلي كول، فابيو كونترائو، خوان كاپدويا، جیوواني فن برانكهرست و سايمون پولسن. مدافعان كناري صاحب نامي كه نمايش بدي ارائه دادند عبارت بودند از پاتريس اورا در فرانسه و يوناس گوتيه رز در آرژانتين.
12 تيم هايي موفق بودند كه تكنيك والا داشتند و پاسهاي خوب ارسال مي كردند ولي همان تيمها براي تصاحب توپ جانانه هم مي جنگيدند. يكي از دلايل شكست سنگين آرژانتين از آلمان فقدان چنين ويژگي بود.
← افزايش تعداد بازيكنان حين دفاع تيمي اهميت بسياري داشت. آرژانتين برابر آْلمان با پنج بازيكن (چهار مدافع به علاوه خاوير ماسكرانو) به دفاع روي آورد. ولي فاصله ليونل مسي و كارلوس توز با ماسكرانو به طور متوسط پنجاه متر بود. آنها نتوانستند در برنامه تصاحب توپ تاثير گذار باشند.
13 بهترين و موفق ترين تيم ها آنهايي بودند كه تعويض هاي خوبي انجام دادند و بازيكنان تازه وارد توانايي ای در حد بازيكنان تركيب اصلي داشتند.
← ويسنته دل بوسكه 20 بازيكن از 23 بازيكني را كه به آفريقاي جنوبي آورده بود روانه ميدان كرد. در حقيقت فقط دو دروازه بان ذخيره او (پپ رینا و ویکتور والدس) و رائول آلبيول پا به ميدان نگذاشتند. سه گل از چهار گل اسپانيا در بازيهاي پلي آف پس از تعويضهاي دل بوسكه به ثمر رسيدند. او گزينه هاي مختلفي روي نيمكت داشت. براي مثال خسوس ناواس با كيفيتي متفاوت با فرناندو تورس بازي مي كرد و نوع بازي سسك فابرگاس با ژاوي و اينيستا تفاوت داشت. فابرگاس نمونه تعويض هاي كارساز بود. او هرگز در تركيب اصلي جاي نگرفت ولي در چهار باري كه روانه ميدان شد نمايش تاثير گذاري ارائه داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر