علیرضا خطیبی
شكست 10 روز قبل تيم ملي مقابل برزيل مزه اي باور نكردني داشت، در حاليكه تيم ملي در اين بازي با سه گل شكست خورد اما باور عموم بر اين بود كه تيم ملي خيلي خوب بازي كرد و لياقتش را داشت كه با نتيجه اي خفيف تر ببازد و گل هم بزند. اين اتفاق در حالي افتاد كه نظير همين جملات را بعد از شكست خانگي دو بر صفر مقابل آلمان هم به ياد مي آوريم. آن روز هم تيم ملي شكست خورد اما ما روي دربيل زني هاي علي كريمي زوم كرده بوديم و هرگز متوجه نشديم جواناني مثل شواين اشتايگر و فريدريش براي اولين بار پيراهن ملي پوشيدند تا 4 سال بعد در آفريقاي جنوبي بدرخشند. قرار است تا چه زماني به اين شكست ها دلخوش باشيم و چه زماني اين حس جاه طلبي سالها و شايد قرن ها گم شده ما باز مي گردد؟ اگر ما به جاي ژاپن بوديم كه توانست آرژانتين را با همه بزرگانش شكست بدهد، چه كار مي كرديم و آيا هنوز به زمين رسيده بوديم بعد از پرش به هوا براي ابراز شادي اين برد؟
بحث اصلي اين است كه در فوتبال موفقيت به عوامل زيادي بستگي دارد كه يكي از آن ها داشتن اعتماد به نفس بالاست و جاه طلب بودن. در يك دهه اخير فقط امير قلعه نويي را به ياد داريم كه خصوصيات رفتاريش در اين مختصات جاه گنجيد و چند نفر ديگري مثل منصور ابراهيم زاده و علي دايي كه سعي كردند به جداره اين محيط تنه بزنند. تيم ملي براي موفق شدن، براي بالا بردن جامي كه نزديك به نيم قرن است در آرزويش روزگار مي گذرانيم بايد جاه طلب باشد و مقدمه ورود به اين محيط اين است كه به هيچ چيز، دقيقا هيچ چيز، راضي نباشيم. قناعت كردن، همان بلايي را بر سر ما مي آورد كه مي بينيم، به قهرماني در بازيهاي انصافا درجه دوم آسيايي و روي سكوي سوم جام ملتهاي آسيا ايستادن، بسنده كرده ايم و هرگز به خودمان نهيب نزده ايم كه اين جا براي مان كوچك است.
نكته ديگر اما در بازي كردن با بزرگان است، دل خوش بودن به جدال هاي هر چند سال يك بار با آلمان و پرتغال و برزيل ثمره اي براي فوتبال ايران نخواهد داشت. تيم ملي اگر مي خواهد بزرگ باشد و بزرگ شود بايد سالي چند بار با تيم هاي بزرگ، كه الزاما هم نام شان برزيل و آرژانتين و آلمان و اسپانيا نيست و مي توان با دانمارك و سوئد و تركيه و پاراگوئه و شيلي هم ديدار كرد، بازي كند تا همان واكنشي در بدن بازيكنان ايجاد شود كه براي ژاپني ها رقم خورد. آنها در سال 1997 با برزيل براي اولين بار بازي كردند و چنان دست پاچه بودند كه آمار وحشتناكي در مالكيت توپ رقم خورد ولي اين بازيها آن قدر تكرار شد كه ژاپن در جام كنفدراسيون ها گريبان برزيل را گرفت و در نهايت با گلي كه در دقيقه 7+90 خورد به تساوي دو بر دو رضايت داد و حالا وقتي آرژانتين را مي برد گويا يك اتفاق كاملا عادي رقم خورده است و اين يعني دميده شدن و تزريق روحيه جاه طلبي به پيكره تيمي كه براي هدايتش بين مارچلو بيلسا و نستور پكرمن و زاكه روني بحث در مي گيرد ولي در ايران آمدن پيرمردي چون كلمنته در حكم رسيدن به قهرماني جهان بود.
تيم ملي نياز دارد به تزريق شدن روحيه جاه طلبي كه لازمه آن هم داشتن كادر فني اي است كه جاه طلب باشد اما قطبي اين گونه نيست و مجموعه يارانش هم بويي از اين صفت نبرده اند. قطبي همه جاه طلبيش را در تبديل شدن از يك ويدئو آناليزور به نفر اول كادر فني شدن خرج كرده و براي منصوريان و حاجيلو و رشيدي هم همين كه روي نيمكت مي نشينند، بس است. حرف اصلي اين است؛ براي موفقيت بايد جاه طلب بود و براي جاه طلب بودن به مرداني نياز است كه جاه طلب باشند، يكي مثل امير قلعه نويي كه در سپاهان مي ماند تا به جنگ طلسم قهرمان كش ليگ برتر برود حتي اگر موفق نشود، يكي مثل منصور ابراهيم زاده كه وقتي او را مقابل اسكولاري و كالدرون و بوناچيچ ديديم كيف كرديم.